آری بالاخره ما را بالکل در وبلاگسرای البته فخيمهي blogpars مسدود کردند.
ماجرا از اين قرار بود که بنده به مسئولين نامهای مبنی بر حذف نامربوط لغات زدم با اين مضمون که:
در متن يادداشتها هنگامی که لغاتی مانند «خمينی»، «کس»، احمدینژاد يا «ملا» نوشته میشود، خود به خود توسط ويرايشگر هنگام ثبت حذف میشود! خواهشمند است اگر دليلی دارد بفرماييد، در غير اين صورت رسيدگی شما مايهی امتنان است.
در ضمن پيغام خوانندگان هم گويا به نام احمدینژاد حساسيت فنی دارد. منتظر پاسخ شما هستم.
با تشکر
ض.گرگانی
جواب اين بود که:
سلام دوست عزیز
ما نیز به نحوی باید کنترل سیستم را خودکار نماییم در نظرات از ثبت جلوگیری می کنیم ولی در پستها برای اینکه مزاحمت برای وبلاگ نویسان نباشد کلمه حذف می شود و یا یک تگ برای بررسی به بخش کنترل کیفیت ارسال می گردد تا مطالب و نظرات آن وبلاگ با هوش انسانی بررسی شود
البته جای کار بیشتر دارد ما پیش بینی همه چیز را کرده بودیم الا فیلترینگ لذا بهینه کردن سیستم قدری زمان می برد
چون موضوع مورد بحث با نظرات یکی از وبلاگهایی که امروز ( بر خلاف میل شخصی زیرا ادبیات بسیارزیبایی داشت و رعایت قوانین را با درصد بالایی نموده بود ) مسدود نمودم نه به خاطر وبلاگ بلکه بخاطر نظرات آن وبلاگ که توسط مدیر وبلاگ مدیریت نشده بود باید عرض کنم اگر صاحب وبلاگی در سیستم هستید حتما همواره به وبلاگ زیر سر بزنید تا وبلاگتان مسدود نگردد
ما شبی خسبيديم و صبحاش با اين پيغام مواجه شديم که «وبلاگ به دليل عدم رعايت قوانين مسدود شده است»
حيران مانديم باز نامهي «فدايت شوم» نوشتيم و گلايه که موضوع از چه قرار است. مسئولان پاسخگو ما را به صفحهای حواله دادند با اين پيغام که:
«با توجه به بالا رفتن تعداد موارد توقف موقت وبلاگها برای اینکه امکان ارسال توضیح برای تک تک وبلاگ نویسان عزیز امکان ندارد لازم دانستیم که طی این وبلاگ شما دوستان عزیز را در جریان مواردی که ممکن است که باعث توقف موقت وبلاگ شما گردد قرار دهیم ، پیشنهاد می کنم که به مطالب این وبلاگ یک مروری داشته باشید تا ما در آینده مجبور به انسداد وبلاگ شما نگردیم»
انصافا شاهکار است! مثل اين میماند که شخصی را دستگير و به زندان انتقال دهند و در پاسخ به اينکه «مگر من چه عمل خطايی کردهام» بفرمايند «ما وقت توضيح مورد اتهامات را نداريم! اين جزوهي قانون اساسی و کتاب قوانين جزای اسلامی رو بخون ببين چه کاری کردی که طبق اينا جرم محسوب میشده!»
گويا عزيزان فرصت کافی برای غور و تفحص در مطالب و موشکافی و استخراج مطالب بودار دارند، اما دريغ از ذرهای مسئولیت در گزارشِ مورد تخلف.
از دوستان اصرار برای کوچيدن به مکانی آبرومند و از ما انکار که نه وقتاش را داريم نه حوصلهاش را. اما بعد از چند بار انسداد موقت و بازگشايی ناموفق بالاخره جان البته سگمثالِ حقير هم به لبام رسيد و در هاگير واگير پروژه و امتحان و … دو ساعت از وقت البته بیارزش خود را صرفِ انتقال آرشيو بلاگ پيشين به اينجا منتقل کردم و کليهي کلماتِ قبيحهای که از کودکی فراگرفته بودم نثارِ گردانندگانِ blogpars.
رخصت
پینوشت 1:
ظاهراً مسئول بلاگپارس با وجودِ توافقی که برای forward کردن وبلاگ به وبلاگِ جديد کرده بوديم بعد از خواندن اين پست (وقت پاسخگويی برای دليل انسداد را ندارند، اما پست جديد در وبلاگ انتقال يافته را میخوانند!) به پرِ قبایاش برخورد و پا روی کليهي رفتارهای حرفهای و اخلاقی گذاشته و وبلاگ قديم را کاملاً مسدود کرد که خوانندگان ندانند وبلاگ به چه آدرسی منتقل شده است. بالاخره آدم عقدهای و دونمايه که شاخ و دم ندارد، میتواند مسئول يک بلاگسرا هم باشد. اميدوارم روزی به اين نتيجه برسند که کارشان چقدر نادرست و ناجوانمردانه بوده است. يک بلاگنويس با هزار خون دل در مدت زمانی طولانی چند خوانندهی ثابت پيدا میکند و به همين راحتی آنها را از دست میدهد.
پینوشت 2:
عدو شود سببِ خير اگر خدا خواهد! اين شرارتِ بلاگپارسیها باعث شد بعد از مدتها دوری از ميادين شعر به هجويهسرايی روی بيارم. هنوز کامل نشده، دوشنبه منتشر میکنم. (منتشر شد)