Skip to main content
احوالات شخصیروابط بين‌المللسياسی

من و رفقای اسرائیلی‌ام

By October 6, 2008No Comments

هفته‌ی پیش به تربت جنت‌رتبتِ هند پای گذاشتم، قربتً الی الکاماسوترا.

دوره‌ای که طی دوماه و نیمِ آینده خواهم گذراند برنامه‌ای بین‌المللی‌ست که به وسیله‌ی شرکتِ Infosys برگزار می‌شود. این شرکتِ جهان‌گستر با دانشگاه‌های معتبرِ کشورهای مختلفِ دنیا قراردادی بسته تا در دوره‌های چند ماهه پذیرای دانشجویانِ آنها برای گذراندنِ دوره‌ای کارآموزی باشد. استراتژی‌ای برد-برد که از طرفی به دانشجویان امکانِ زندگی در هند و مشاهده‌ی فرهنگ و مللِ مختلفِ آن را به علاوه‌ی فرصتِ کار و دانش‌افزایی در بهترین شرکتِ IT هند می‌دهد و از دیگر سو هم تبلیغی‌ست برای Infosys و هم اینکه از دانشجویانِ برگزیده‌ی بهترین دانشگاه‌های جهان (اهه اهه، خودم را می‌گویم!) نهایتِ‌ استفاده را ببرد.

در بدوِ ورود با سه دانشجوی دیگر آشنا شدم که همگی از اول اکتبر مشغول شدیم. دو تن از آنها از اسرائیل بودند. یک دانشجوی اسرائیلی دیگر نیز از دو ماه قبل به اینجا آمده است. چون از دانشگاهی آلمانی آمده‌ام همگان گمان می‌بردند که آلمانی‌تبار هستم، اما وقتی در مراسمِ معارفه خود را ایرانی معرفی کردم سکوتی چندثانیه‌ای حکم‌فرما شد. وضعیتِ ناراحت‌کننده‌ای بود که البته با مزه‌ای که پراندم ختم به خیر شد. خطاب به اسرائیلی‌ها گفتم که نگران نباشند، چون برای بنده حمله‌ی انتحاری تنها برای از میان برداشتنِ سه عدد اسرائیلی ناقابل صرف نمی‌کند! خندیدند و رفیق شدیم.

آدم‌های فوق‌العاده نازنینی هستند. به عبارتِ ديگر صهيونيست نيستند! اتفاقا همین چند روز پیش با یکی دو نفر دیگر دو روزی به شهر مایسور رفتیم و از قضا با یکی از آنها هم‌اتاق شدم. از من درباره‌ی نظر ایرانیان نسبت به اسرائیلی‌ها پرسید و تاکید کرد که سیاستمدارانه جواب ندهم! نمی‌دانستم چه بگویم. حقیقت را گفتم که با توجه به اینکه نظرسنجی در این خصوص تا به حال انجام نشده و اخبار به صورتِ یکسویه پخش می‌شود نمی‌توانم جواب‌اش را بدهم. ولی نظرِ خودم را راجع به تنش‌ها گفتم. گفتم‌اش که نه چگونگیِ پيدايشِ اسراييل و قلدری آن در زیرِ پا گذاشتنِ قوانینِ بین‌المللی و مصوبِ سازمانِ‌ ملل را می‌پسندم، نه کشتنِ مردمِ بی‌گناهِ اسرائیل توسطِ فلسطینی‌های جان‌به‌لب‌رسیده و بالعکس را، و نه کاسه‌ی داغ‌تر از آش شدنِ حکومت‌ام در قبالِ دو کشور. صدالبته که جواب‌ام در نهایت سیاستمدارانه شد!

او هم از غیرِ قابلِ قبول بودنِ اظهاراتِ احمدی‌نژاد در خصوصِ محوِ اسرائیل و انکارِ هلوکاست گفت که مخلص در مقامِ سخنگوی نامربوطِ وزارتِ خارجه‌ی ایران انکارِ هلوکاست را ساخته و پرداخته‌ی شیطنتِ‌ رسانه‌های غربی خواندم! در خصوصِ محوِ یک کشور هم چیزی جز اظهارِ تاسف از بلاهتِ رئیسِ جمهورِ محبوبِ عوام‌ام نمی‌توانستم بگویم. شاید اگر ایران به جای آرزوی محو اسراييل بر روی بازگشتنِ آن کشور به مرزهای توافق‌شده‌ی بين‌المللی تمرکز می‌کرد تا به حال هم اسراييل عقب نشسته بود و هم فلسطينيان کشورِ مستقلِ خود را داشتند. در نهايت به او گفتم که نسلِ جوان تفکری متفاوت دارد و اوضاع در ده بیست سالِ‌ آینده بهتر خواهد شد. حرفی زد که نگرانی خودم نیز بود. گفت اگر تا آن موقع یکی از دو طرف حماقتِ خانمان‌سوز و جنگ‌افروزانه‌ای نکند. انشاءالله که نمی‌کنند.