Skip to main content
روحيات و جامعه‌ی ايرانی

اندر فوایدِ دخانیات

By October 10, 20125 Comments

من سيگاری نيستم، اما با آنها که رگِ گردنشان برای اثباتِ مضراتِ سيگار و قليان و امثالهم به غايت قوی‌ست هم قرابتی ندارم.

وبلاگ کلاشينکف ديجيتال در کنارِ آهستان از معدود وبلاگ‌هايی‌ست که از بلاگ‌نويسانِ اصول‌گرا می‌خوانم. خواندنِ نظرات و دغدغه‌های اين عزيزان باعث می‌شود آدميزاد به طرزِ تفکر و اولويت‌بندی‌ها و ارزش‌های آنها پی برد و لااقل به سانِ قاطبه‌ی اپوزيسيون تک‌بعدی فکر نکند. در ثانی مچ‌گيری‌های آنها بعضی اوقات از اصلاح‌طلبان يا سبزها نشاط‌افزاست! به عنوانِ نمونه يادم می‌آيد آقايان کروبی و موسوی به برخی از مراجعِ تقليد نامه نوشته بودند که حضراتِ تکيه‌زده بر اريکه‌ی شورای نگهبان به علتِ کهولتِ سن توانايی تحليل و تصميم‌گيریِ درست را ندارند. اميد حسينی نويسنده‌ی آهستان هم نکته‌سنجی کرده بود که بعضی از آن آياتِ عظام از اعضای شورای نگهبان پيرترند! خب اين دست مطالب در رسانه‌های اصلاح‌طلبان گيرِ آدم نمی‌آيد. بگذريم.

بهمنِ هدايتی در نوشته‌ای به «معضل» قليان‌کشی در خوابگاه‌های دانشگاه شريف اشاره کرده و با لحنی سوزناک آورده است که چرا گلِ سرسبدِ نخبگان این مملکت به آن درجه از «قليونيّت» افتاده‌اند که مسئولينِ خوابگاه را وادار به خط و نشان کشی نموده‌اند. نظری مفصل به عنوانِ يک شريفیِ سابق ذيل يادداشتش گذاشتم که به دلايلِ فنی دم‌بريده شد! اينجا آن را مفصل‌تر می‌آورم:

اولين فرضی که بهمن به عنوانِ «حقيقت» در نظر گرفته اينست که قليان بد و اخ و ناسالم است، چون به ريه‌ها آسيب می‌زند. اين فرض اگر غلط نباشد حداقل بديهی و اثبات‌شده نيست. مشکلاتِ جسمی اغلب منشاءِ روانی دارند تا منشاءِ فيزيکی. بسياری از دردهای مفصل و ماهيچه و سر و استخوان به استرسِ بالا يا ناراحتی‌های روحی و فشارِ روانی بر می‌گردند تا از تغذيه‌ی نامناسب يا آسيب‌ها و کمبودهای جسمی. دخانيات در اين مقوله‌ی خاص به آرامشِ روحِِ انسان کمک می‌کند و اين امر باعثِ کاهشِ استرس و تسلیِ خاطر می‌شود که به نوبه‌ی خود از بروزِ بسياری بيماری‌ها جلوگيری می‌کند. به عبارتی بسياری آلامِ روزمره را که در گلويشان گير کرده با پکِ قليان پايین می‌دهند و هضم می‌کنند. دود و دم طبعاً عوارضِ جانبی را هم در پی دارد که همانا آسيب زدن به ريه جزوِ آنهاست، منتهی سوال اينجاست که فوايدِ آن به مضراتش می‌چربد يا خير. پاسخِ اين سوال به نحوه‌ی زندگی و ميزانِ استرس و فشارِ روحی بستگی دارد. در روستايی آرام با مردمانی شاد و بی‌دغدغه مطمئناً ضررِ دخانيات در مجموع بيشتر است، چرا که مردمانِ آن آبادی نيازی به دود برای رسيدن به آرامشِ روان ندارند. اما در شهرِ بلبشوی آلوده‌ای چون تهران که برخورد با ديگران و مشاهده‌ی آثارِ تصميم‌گيری‌ها و نحوه‌ی مديريتِ صاحب‌منصبانی با سطحِ شعور و فرهنگِ سوال‌برانگيز مدام بر روی اعصابِ انسان رژه می‌روند، لاجرم قليان می‌تواند غيرمستقیم برای سلامتِ جسمانی حتی مفيد باشد.
فرضِ دومِ يادداشتِ بهمن اينست که قليان کشيدن «تلف کردن» وقت است و در خورِ دانشجويانِ نخبه نيست. اگر از همان منظرِ آرامش‌بخشی و گذراندنِ اوقاتی خوش دورِ دوستان (روابطِ اجتماعی) به آن بنگريم، اين به اصطلاح «تلف کردن» وقت می‌تواند حتی موجبِ بالا رفتنِ بازده به هنگامِ يادگيری شود. يعنی اگر دانشجويی چهار ساعت مطالعه و پژوهش کند و يک ساعت در جمعِ دوستان خوش باشد و دوباره دو ساعت به يادگيری بازگردد، بازدهی بالاتری دارد نسبت به وقتی که هشت ساعث بلاوقفه کتاب را به مثابه آينه‌ی دق مقابلِ ديدگانِ خود بگيرد. هر چند هم که «هشت» از «شش» در عالمِ نظر بزرگتر بنمايد، خروجی در عمل به نفعِ «شش» است.
سوالِ به جا اما همان است که صادقانه و معصومانه در پايان آورده است: «اين دانشگاه چه کم دارد که قليان جای آن خلاءها را گرفته است؟» پاسخ اينجاست که چه کم ندارد!؟ دانشگاه اردوی مختلط و باشگاه رقص و کلوبِ شبانه کم دارد، که از نظرِ شرعی موردِ اشکال حکومت است. پس تقصير را بر گردنِ نحيفِ دانشجويانِ نخبه نيندازيم. اگر اشکالی است در قامتِ ناسازِ بی‌اندامِ جامعه و حکومتی‌ست که ميانِ سنت و مدرنيته لنگ در هوا و معلق مانده است. از سويی می‌خواهد انرژیِ هسته‌ای را در يدِ کفايتِ خود گيرد و از سوی ديگر از فراهم آوردنِ زيرساخت‌های بديهیِ پيشرفت‌های علمی نظيرِ آزادیِ بيان و حفظِ کرامت و محيطِ شاد سر باز می‌زند. شتر سواریِ دولا دولای اين حکومت کمرِ طبقه‌ی متوسط و نخبگانِ محنت‌زده را به تدريج در هم می‌شکند، چه شريفی، چه غيرِ شريفی. حال اين وسط همين يک قليان را مانده ممنوع کنيم تا عيشِ حضرات کامل شود که بيضه‌ی اسلام (با قرائتِ محدودکننده‌ای که از آن دارند) پابرجاست!

Join the discussion 5 Comments

  • محمد امین حسن پور says:

    با سلام
    خوشحالم که بازهم مطلبی نوشته اید. نظرم را بعدا می گویم(مخالفت و موافقت هم کم ندارم با نوشته تان)

  • نام says:

    باسلام
    بابا شریفی..بابا نخبه ی کمر شکسته…باباعقده دار اردو مختلط…منورالفکر…بابا اِندِ مدیریت زمان در مقوله ی درس خوندن!!…
    میشه یه کم در مورد نظر حکومت در مورد سنت و مدرنیته بگی ما هم بفهمیم؟! ای بسا شما که اینقدر در همه زمینه ها سرت میشه و نظر میدی(نخسوزن روابط اجتماعی و … ) یه فکری هم در مورد اقتصاد کشور کن و راه کار بده…
    واقعا متاسفم از افرادی که برخی” تست زن ها” را نخبه حساب کرده و خود را هم…

  • 🙂
    ممنون بابت ابراز محبت و ارادت! دروغ چرا من عقده‌ی اردوی مختلط و پايکوبی و رابطه‌ی آزادِ اجتماعی ندارم، کمرم هم نشکسته، چون هفت هشت سالی هست که تو ايران زندگی نمی‌کنم. ولی چون کارشناسی رو تو شريف تموم کردم تا حدودی با دغدغه‌های طبقه‌ی متوسطِ دانشجو آشنايی دارم.
    اين قضيه هم که شريفی‌ها نخبه هستن يا تست‌زن يه ادعای کلّی و غير قابل اثبات و نامربوط هست. طبيعی هست که خيلی‌ها ممکنه صرفاً به واسطه‌ی مهارتِ تست‌زنی در کنکور رتبه‌ی بالا بيارن، و صرف تحصيل در دانشگاه شريف يا تهران يا اميرکبير و باقی دانشگاه‌های معتبر تهران دليل بر باهوش‌تر بودن و رنگين‌تر بودنِ خونِ این دانشجوها نسبت به دانشجويان شهرستانی يا آزاد نيست. من هم چنين ادعايی نکردم. از نظر آماری می‌شه بازدهی و منزلتِ اجتماعی و کاریِ فارغ‌التحصيلان رو مقايسه کرد و يک سری نتايجِ کلّی گرفت.
    يادداشتِ من صرفاً زير سوال بردنِ فرضياتِ بديهی-تلقی-شده در مقاله‌ی مذکور بود. به هر حال سوای شريفی و غيرشريفی، خدا به همه‌ی ما متانت و ادب و احترام به عقيده‌ی مخالف عطا کنه، انشاءالله!

  • علی says:

    پاراگراف دوم خوب بود.
    پاراگراف سوم را هم نقد نمی کنم. به هر حال بعد از مرگت اگر خدایی وجود داشت که به نظر من دارد متوجه خواهی شد که این سخنان درست بوده یا غلط.
    اما راجع به پاراگراف اول می گویم آنرا حbف کن زیرا ابروی شریفیها که هیچ که ابروی هرا نسان تحصیل کرده ای را برده ای.

    • علی جان، هر شخصی با توجه به سواد و تجربه‌ی شخصی‌ش اظهار نظر می‌کنه. اگر دانش و تجربه‌ی من نزدِ شما از سطحِ نازلی برخورداره عذر من رو بپذيريد.