Skip to main content

خيابان‌ها لبريزست از حاميان نامزدهای مختلف. يکی «يک يا حسين تا ميرحسين» می گويد و ديگری «محمود احمدی نژاد، مقابل ظلم و فساد» را فرياد می‌زند و در اين هياهو و جنجال و شور و هيجان جای يک عنصر بسی خالی‌ست: تعقّل.

ديشب با دوستی صحبت می‌کردم که دودل در ميانه‌ي راه بود که به تيم و برنامه رای دهد يا تيپ و سخنوری و چکامه. گويا بعد از مناظره مهندس موسوی و کروبی و آن چهار دقيقه‌ي طوفانی که مهندس شجاعانه کوسِ بی‌آبرويی احمدی‌نژاد را بر فلک نواخت، عاشق و دلباخته‌ي نگاهِ پاکِ وی در دوربين شده بود و صراحت و شيرينی بيانش. او را نه يک فرد که سمبلِ يک تفکر در طبقه متوسط جامعه يافتم و حسرت خوردم. حسرتِ اينکه قشرِ تحصيل‌کرده‌ي ما هم چه آسان رای خود را به چند دقيقه سخنوری می‌فروشد.

چهار سال تمام بعد از افتضاحی که در انتخابات گذشته واقع شد، شيخ در تکاپوی احقاقِ حقِ خود و ديگران است. چهار سالِ آزگار است که از توهين به معلمانِ فرهيخته برمی‌آشوبد و نظامی تنومندِ مداخله‌گر را با تشری بر جای خود می‌نشاند و غصه‌ي درويشان را می‌خورد و غمِ دانشجويان را.

چهار سال برای جا انداختن فرهنگِ تحزب روزنامه‌ای وزين راه انداختن، تيم جمع کردن، سخنرانی کردن و نامه نگاشتن کارِ کوچکی نيست. بگذريم از قبل از اين چهار سال که روشنفکری را با نهيبی از اعدام رهانيدن و نماينده‌ای را با تهديدی از بند رهايی دادن هم کم دستاوردهايی نبود برای يک روحانی که غمِ دينِ اسلامِ بی‌ريا را می‌خورد و از دستِ آنها که زيانِ ديگران از پی سود خويش می جويند و دين پيش می‌آرند فريادِ تحجرشکن‌اش به آسمان‌ها رسيده است.

شايد چنين خصايصی مانند شجاعت، آزادانديشی و آزادگی و احترام به خردِ جمعی بوده که باعث شده بسياری از آنها که خود شايسته‌ي ردای رياست جمهوری بودند و در حد و اندازه‌ی آن،‌ گردِ شيخ جمع آيند و به دعوتش برای اداره‌ي کشور بر پايه‌ي تعقل و شايسته‌سالاری لبيک گويند. زخم‌خوردگان تحجر و باندهای مخوف قدرت و احزابِ پادگانی که کارنامه‌ای بی‌لکه داشته و قلبشان برای ايران می‌تپد همگی اطراف او جمع شده اند تا طرحی نو براندازند. جالب است که آنها که انحرافِ راهشان به سببِ نداشتنِ راهبردِ مشخص و تندروی‌های بی‌جهت و نشناختنِ پيچيدگی‌های قدرت و سياست اکنون و پس از روی کار آمدنِ دولت نهم و تشکيل مجالس هفتم و هشتم و بسته شدن آنهمه روزنامه به اثبات رسيده است، شرم می‌کنند که به حريمِ شيخ نزديک شوند و چاره در آن می‌بينند که بی‌دعوت گردِ نامزدی دگر جمع شوند، حتی اگر از اين حمايت استقبال نشود.

وقتی می‌بينم چطور چهار سال استمرار در دفاع از حقوق ديگران و برملا کردن کاستی‌های دولت و پلشتی‌های باندهای خودسرِ قدرت به چهار دقيقه سخنرانی فروخته می‌شود به اين صد سال دموکراسی جويی بعد از مشروطه تاسف می‌خورم که گويی بی‌ثمر بوده است. به صرفِ بغضِ کسی حبّ ديگری را به دل گرفتن که نه برنامه‌ای مدون و نه تيمی مشخص و نه شعاری واضح و «قابل پيگيری» دارد برای آينده کشور زيان‌بار است. ملتِ ايران يک بار از روی موج اعتراض به خاتمی رای داد و دگر بار از موج عدالت‌پروری به احمدی‌نژاد. بار اول بخت با وی يار بود و بار دوم نگون‌بختی آينده‌ي محتومش. اگر اين بار نيز از روی موج سبز و تسابز و اعتراض رای دهد، تنها کاری که می‌توانيم بکنيم اينست که دعا کنيم اين بار «شانس» بياورد. چيزی که تاريخ خلافِ آن را اثبات کرده است..

این یادداشت جهتِ ثبت در تاریخ از سایت توقیف‌شده‌ی campaign88.ir (ستاد انتخاباتی مهدی کروبی) به اینجا منتقل شد.