Skip to main content
دین و مذهبروحيات و جامعه‌ی ايرانی

فرهنگِ تلکه، بازتابِ اخلاقِ یک ملّت

By May 12, 2013No Comments

برای آنان که اهل سفر و دوره‌گردی‌اند تلکه شدن مفهومی آشناست. «تلکه» یا به اصطلاحِ انگلیسی‌زبانان «Rip off» را شايد بتوان از مذموم‌ترين رفتارهای بشری دانست، چرا که چندین رذيلتِ اخلاقیِ دزدی، دروغ‌گويی، ضعيف‌کُشی و توهین به شعورِ ديگران را همه در خود دارد. فردِ تلکه‌کننده می‌داند قیمتِ يک جنس يا سرويس چقدر است و با ديدنِ فردی غريب و از جيک و بوکِ اوضاع بی‌خبر به دروغ قيمتی فراتر از ارزشِ عادلانه و معمول تقاضا می‌کند و با اين کار گويی دست در جيبِ طرفِ مقابل کرده و اضافه‌قیمت را با وقاحتِ تمام «می‌دزدد». يا مثلاً آن راننده تاکسی (تاکسی‌متر دار) که به جای مسيرِ معقول راهی مارپيچ وار را طی می‌کند تا مسافرِ غريبِ را بچاپد، نه تنها پولِ وی که از وقت و اعصابِ وی نيز دريده‌منشانه «می‌دزدد». جالب اينجاست که بسياری از تلکه‌کنندگان شايد در ظاهر افرادی مقید به اصولِ مذهبی باشند. بسياری از کشورهای جهانِ سوم نظيرِ ايران، ترکيه، تونس، مالزی يا اندونزی مسلمان هستند و در اسلام هم دروغ گناهِ کبيره است و هم دزدی مستحقِ مجازاتِ شديد. منتهی تمامِ این موانعِ شرعی در جوامعِ بی‌اخلاق ناديده انگاشته می‌شوند و این عمل هم نه دروغ و دزدی که «رندی و زرنگی» ناميده می‌شود تا وجدانِ مجرم آسوده گشته و در خيالش پولِ به چنگ آورده حلال و ثمره‌ی فکرِ «خلّاق»ش تلقی شود.

برای مخلص بررسیِ جامعه‌شناسانه‌ی جوامعِ مُتلک! خالی از لطف نیست. مذهب در اين ميان نقشِ تعيين‌کننده‌ای ندارد و صداقت و بی‌پيرايگیِ افراد و به عبارتی ميزانِ تقيدشان به اصولِ بديهیِ اخلاقی ملاک است. در کشورهای مسلمان، آفريقایی، آمريکای جنوبی و آسيای شرقی که تلکه مذهبی فراگیر است دين، تاريخ يا تمدنِ مشترکی وجود ندارد که بخواهيم اين رذيلت را به آن ربط دهيم. حتی امنیتِ اجتماعی نيز چندان مولفه‌ی تأثيرگذاری نيست، هر چند که يک متغيرِ مهم به حساب می‌آيد. اگر پا را يک قدم فراتر بگذاریم بايد گفت که هوش و اخلاق یا به عبارتی دورانديشی و تربيتِ درست در این ميان نقشی اساسی دارد. دوراندیشی به اين معنا منفعت‌آور است که به عنوانِ مثال يک تاجرِ درست‌کردار و خوش‌حساب در بلندمدّت مشتریانِ بيشتری خواهد داشت تا خرده‌فروشانِ بنداز-دَرروی خيابانی. کشورهايی که مردمانشان به مهمان‌نوازی و خوش‌رفتاری شهره‌اند مقصدِ جذاب‌تری برای گردشگران هستند تا ممالکی که هر شهروندشان یک دزدِ بالقوه است. اخلاق نيز چيزی جز اصولی تعريف شده بر مبنای تجربه‌ی هزاران‌ساله‌ی بشر برای نفع بردنِ جمعی در طولانی‌مدّت نیست.

خلاصه اینکه به گمانِ مخلص می‌توان احتمالِ تلکه‌شدن در يک جامعه را شاخصی مناسب برای اندازه‌گيریِ اخلاق در آنجا دانست. بر کشورهايی که ادعایی در زمينه‌ی اخلاق و تمدن و دين ندارند خرده‌ای نمی‌توان گرفت. اینکه شهروندانِ برخی کشورهای مسلمان یا کاتولیک به آن درجه از شعور نرسيده‌اند که تعارض‌های رفتارهای روزمره‌شان با آموزه‌های دينی را درک کنند اسف‌بار است.

نکته اکنون اینجاست که ملّتِ کشوری به نام ايران که اکثریتشان يا به تمدنِ دوهزار و پانصد ساله می‌نازند و يا به پرچمداریِ اسلام و تشیع (و يا به هر دو) در کجای اين رده‌بندی جا خوش کرده‌اند.