Skip to main content
فيلم و سريالکتاب‌خوانی

بی‌نواییِ «بی‌نوایان»

By April 4, 2013No Comments
فيلم بی‌نوايان

فيلم بی‌نوايان – 2012

کتاب بی‌نوايان اثری کلاسيک و شاهکار ويکتور هوگو نويسنده‌ی فرانسوی‌ست. به جرئت می‌توانم بگويم که اين کتاب جزو سه اثر برتری‌ست که در زندگی‌ام خوانده‌ام. تأثيری که روايتِ آن و شخصيت‌های به دقت طراحی‌شده‌اش در زندگی‌ام داشته‌اند کم نيست. در مقايسه با اين رمانِ بی‌نظير، شايد تنها کتاب‌های مرحوم سعيدی سيرجانی چنان تأثيرگذاریِ مثبتی در زندگیِ مخلص گذاشته باشند و بس. کتاب‌های خوب و آموزنده کم نيستند، اما آنانی که تأثيری ژرف و ماندگار می‌گذارند اندک‌اند و بی‌نوايان بی‌شک بر تارکِ اين فهرست می‌درخشد.

بی‌نوايان فقط يک داستان نيست. روايتی‌ست بر بسترِِ تاريخ. نويسنده پيش از شروعِ هر فصلی از داستان سازمايه‌های آن را به دقت شرح داده و بازگشايی می‌کند. مثلاً فصلی برای تاريخچه‌ی فاضلابِ پاريس و يا انقلابِ فرانسه. همينگونه است توصيفِ دقيقِ وی از راه‌ها، شرح‌ها، عمارات و شخصيت‌ها. خودکشیِ ژاور را نمی‌توان فهميد مگر آنکه بيست سی صفحه‌ مجادله‌ی فکریِ ژاور با خودش را در خيابان‌های پاريس خواند و هضم کرد. همينطور است درگيریِ فکریِ ژان والژان با خود هنگامی که به گوشش رسانده‌اند که بی‌گناهی را به جای وی گرفته‌اند. ماندن در ميانِ دو راهی‌هايی که انتخاب هر گزينه مضراتی در سطحِ فردی و اجتماعی و اخلاقی در پی دارد. آيا ژان والژان خود را تسليم کند و با اين کار کارخانه‌ای را که ممر درآمدِ صدها خانواده‌ی فقير است به تعطيلی بکشاند، يا بگذارد بی‌گناهی به جای وی به باقیِ عمر را به بيگاری در پشتِ ديوارهای زندان بگذارند؟ سوال‌هايی ساده با جواب‌هايی پيچيده.

يکی ديگر از فصل‌های برجسته‌ی کتاب بخشِ آغازينِ آن است که کشيشِ صاحبدل نه تنها ژان والژانِ به ورطه‌ی دزدی افتاده را به دستِ عدالت نمی‌سپارد که با بخششِ او و بخشاييدنِ شمعدانِ نقره‌ای «روح» وی را می‌خرد. درسی برای همگان: مجازات، حتی اگر عادلانه اجرا شود، همواره راهگشا نيست و راه‌هايی برای ماندگاریِ تربيت و رستگاریِ روح وجود دارند که موفقيتشان مستلزمِ اشخاصی عارف با شخصيتی والا و بی‌عقده است. به راستی چند نفر از ما به هنگامِ مشاهده‌ی کژرفتاری‌های ديگران آنها را با نيکیِ خود طوری شرمنده کرده‌ايم که ديگر دست به آن عملِ زشت نيالايند؟

ترجمه‌ی حسينقلی مستعان نيز در اين ميان جای ويژه‌ی خود را دارد. اول بار که اين کتاب را خواندم ترجمه‌ای ديگر بود و چندان به دل ننشست که واگويیِ هنرمندانه‌ی مستعان. او با بهره‌گيری از ادبياتِ غنیِ پارسی توانسته برگردانی در خورِ اين شاهکار ارائه دهد. خاطرم هست که هنگامی که کتاب را تمام کردم ده پانزده دقيقه‌ای سر بر بالش گذاشته و های های به حالِ‌ ژان والژان و باقیِ بی‌نوايانِ داستان گريستم! به خاطر ندارم کتابِ ديگری چنان در اعمالِ دل و جانم رسوخ کرده باشد که حتی قطره اشکی ناقابل را بر گوشه‌ی چشم‌ام نشانده باشد. بی‌نوايیِ شخصيت‌ها از ژان‌والژانِ خيّر گرفته تا تنارديه‌ی شياد با چنان ظرافت و عمقی بيان شده که بر لوحِ ضمير حک شده و تا مدت‌ها پاک نمی‌شوند.

تمامِ اينها را گفتم که اشاره‌ای به فيلمِ جديدِ بی‌نوايان کرده باشم. صحبت از ساختِ بد و آوازهای طولانی و بی‌موردِ آن نيست، بلکه نکته در فلسفه‌ی به تصوير کشيدنِ چنين آثاری‌ست. مخلص به نوبه‌ی خود مخالفتی با ساختِ فيلم و سريال از کتاب‌های مختلف ندارم، اما به گمانم می‌بايست در اين ميان مرزی و تعريفی قائل شد. چنانچه بر صفحه‌ی سينما و تلويزیون نشاندنِ يک شاهکار بينندگان را به خواندنِ آن اثر ترغيب کند، کاری‌ست قابلِ ستايش. اما مشکل اينجاست که در برخی موارد افرادی با اين توهم که لبّ کلامِ کتاب را گرفته و جانِ داستان را درک کرده‌اند عطای خواندنِ کتاب را به لقايش می‌بخشند و اين گناهی‌ست نابخشودنی. کتاب‌هايی نظيرِ بی‌نوايان و «جنگ و صلح» يا «جنايت و مکافات» را نمی‌توان در قالب صد و دويست و هزار دقيقه فيلم شرح داد. جانمايه‌ی اين آثار و پيامِ نويسندگانِ متبحرشان در قالبِ واژه‌ها ريخته شده و از همان مجرا نيز می‌بايست درک و هضم شود. اينکه خلاصه‌ی حکايت را در قالبِ فيلمنامه ريخته و به خوردِ ملّت دهيم جفايی‌ست در حقِ اين آثار و خوانندگانِ بالقوه‌ای که اکنون ديگر انگيزه‌ای برای به دست گرفتنِ کتاب و غرق شدن در آن ندارند. باشد که اين فيلم و فيلم‌های مشابه کسی را از لذتِ خواندنِ آنها و سيراب شدن از داستانی آموزنده با ادبياتی غنی باز ندارد.

مرتبط: تولدت مبارک آقای نويسنده