فیلم اعتراض در میدان صادقیه را که دیدم پی به شباهتِ عجیبِ جامعهی کنونی ایران علیالخصوص نسلِ جوانِ آن به ساکنانِ دهکدهی برره بردم! از کاهلی و بیخیالی و چشم و هم چشمی و غیبت و پرهیز از پیچیدگی که بگذریم مهمترین شباهت در به مضحکه گرفتن اتفاقات و حوادث چه اجتماعی و فرهنگی و چه سیاسیست که گویی در گوشت و خونمان رفته است. البته این از ویژگیهای جوامع استبدادیست که مردم را به بذلهگویی و جوکسازی میکشاند که حق نشاید گفت جز زیر لحاف یا توسط طلحکانِ درباری!
جماعتی را تصور بفرمایید که به علتِ مظلوم واقع شدنِ دختری توسط نیروی حتماً خشن و عقبماندهی انتظامی خشمگینانه تجمع کردهاند و همگان منتظرند شعاری در خورِ وضعیت از طرفِ جمعیت داده شود. اما جالب اینجاست که نه شعار بر علیه عملکردِ نیروی انتظامی و سپاهست و نه استبداد و دروغ و ریای خیمهزده بر جامعه. شعار کوتاه اما گویاست. ترفند شیطنتآمیزی که در دبستان کودکان برای دستانداختنِ صلواتهای اجباری در صف به کار میبندند: «علاف کردی ما را، از پنج عصر (یا 57) تا حالا!» که البته با «سوت و کف و چهچه» ملت همراه میشود. جای شیرفرهاد خالی که آن وسط با این شعارِ کوبنده و ریتمِ پسزمینه یک قرِ بررهای هم میداد و «شورش» معترضین را کامل میکرد!