رگهای گردن بهغایت حولحوش انتخابات ریاستجمهوری قویست. این شعر را بعد از انتخابات ریاست جمهوری نهم (سال ۸۴) نوشتم، چون آن زمان معتقد بودم که حضرات اهل تحریم با سیاست نابخرادنهی خود کشوری را سالها به عقب راندند.
همچنان بعد از سالها مصداق دارد و لاجرم این سند بیآبرویی را دوباره تقدیم خلق میکنم.
آنچه حماقت و نه تصمیم بود |
بهرِ تحجّر همه تکریم بود |
آنچه برِ نهضتِ آزادگان |
فاتحه و مجلسِ ترحیم بود |
جُنبشکی کو به خیالِ شما |
بر همگان قابلِ تعمیم بود |
چوبِ دو سر گه، نه که تحریم بود |
|
خواب بدیدید بهاران رسید |
گوشه نشستید و ستم ورپرید |
کلّ نظام از وزشِ قهرِتان |
لرزه بر اندام فتادی چو بید |
گرچه نکو بود به رویا، ولی |
آنچه به روزِ عمل آمد پدید |
گسترشِ غدهی بدخیم بود |
|
ای که به تحریم بُدی بیقرار |
عُزلتِ تو، رفت به ما آشکار! |
جنسِ نظامی شده اکنون جَری |
آتیهی حقِ بشر گشته تار |
دست مریزاد که در عاقبت |
آنچه نهادی به وطن یادگار |
دلهره و حسرت و تسلیم بود |
|
زور و ریا یکسره پیروز شد |
مدعیِ مصلحِ ما گوز شد! |
بهرِ شبِ تیرهی ظلمِ نظام |
قهرِ شما شمعِ دلافروز شد |
آن حرکت کز سرِ انجامِ آن |
سینهی یاران همه پر سوز شد |
ارّه به ماتحت، نه تحریم بود… |