Skip to main content

چگونه شکواییه بنویسیم
چگونه توصیه‌نامه بگیریم

پیش از عزیمت البته شکوهمندانه‌ی حقیر به ژاپن، در مرکزی تحقیقاتی وابسته به دانشگاهمان به کسب و کار مشغول بودم. البته به قول علی نصیریان در هزاردستان، «کسب که نه، کار می‌کردم.»
در اوج جوانی و طبعاً خامی به نثر مسجع علاقه‌ی وافری داشتم. البته کار روی پروژه‌ی پایگاه آن لاین شعر فارسی هم مزید علت شده بود برای طبع‌آزمایی در این مقوله و فخرفروشیِ یک‌چشمانه در میان جماعت کوران عرصه‌ی ادب.
در حین مرور نوشته‌های عهدِ شباب دو نامه بیش از باقی مقبول طبع گژاندیش‌ام افتاد. یکی شکواییه‌ای بود که بعد از تاخیرِ زیان‌خیز در پرداختِ حقِ پروژه به مقامِ ریاست نوشتم. جای بسی خوشبختی بود که قند پارسی چاره‌گشا شد و به قسمتی از مطالبات رسیدم و بحمدالله کار نخوابید. گویا ایرانیان در مقابل قندِ ادب فارسی دست و پایشان شل می‌شود و دلشان به رحم می‌آید. گمان نکنم اگر آن نامه‌ی کذایی را به صورتِ معمولِ اداری می‌نوشتم رهی به دهی می‌برد.
نامه‌ی دیگر توصیه‌نامه‌ای برای دانشگاه توکیو بود. آخر رییس مرکز در عین جلوس بر صندلی ریاست ردای استادی دانشگاه نیز بر تن داشت. هنگام درخواستِ نگارشِ توصیه‌نامه دستور فرمودند که «شما آنچه لازم داری از جانب ما بنویس تا ما به انگلیسی روان ترجمه کنیم» بنده هم نه گذاشتم و نه برداشتم و با شیطنتِ تمام متنی سرشار از ستایش و اغراق نوشتم که رییس نگون‌بخت برای ترجمه‌اش می‌بایست دست به دامانِ مرحوم شکسپیر کبیر می‌شد.

توصیه‌نامه (recommendation )

به نام ایزد منان و خالق گیتی بی‌کران این مکتوب در وصف صفات گرانقدرِ متعالی و خدماتِ ارزنده‌ی عالیِ جناب آقای گرگانی، می‌آغازم تا بر همگان بالاخص جمله‌ی مردمانِ طایفه‌ی کرانِ شرقیِ جهان، آن کشورِ بلندآوازه‌ی صاحب‌تمدن، مملکتِ فخیمه‌ی ژاپن، آشکار گردد که این خردمندِ پرتوان، به چه سان به مدد استعدادِ کثیر و هوشمندیِ کم‌نظیر خود در راستای اهداف بلند شرکتِ پرشوکت ما حرکت کرده تا با یاری دیگر همکاران، به هدایتِ کشتیِ سعادت، همتِ بی‌منت گمارند.
در گذر سه سال همکاری متقابل و معاشرت مداوم، شرکت باعظمتِ ما فراز و فرود و کم و کاستیهای بی‌شماری شاهد بود که ایشان در تمامی احوال، چه هنگام قلت اسبابِ مالی و چه گاهِ کثرتِ مشغله‌ی کاری، سر از خدمت برنتافت و بدان‌جهت با برخورداری از مناعت طبع و موهبت سلامت نفس، پله‌های ترقی را یکی پس از دیگری طی کرد و از برنامه‌نویسی دون‌پایه به مدد حسن تدبیر و روشنیِ ضمیر به مقام مدیریت رسید و جمیع پروژه‌های محول‌شده را با ممارست و کیاست ، تکمیل و تحویل نمود.
در وصف وفاداری قابلِ تحسین و همیاریِ بی‌شائبه‌ی این یار همنشین، همین بس که هیچگاه به وقت کمبود امکانات، مفارقت ناجوانمردانه را ارجح بر مرافقت خالصانه ندانست و با صبر و متانت به دفع قصور و رفع امور پرداخت و سر از خدمت برنتافت.
جدای از فعالیت در شرکت، از منظرِ علم و معرفت نیز پیوسته تیغِ کفایت به سنگِ درایت بًران نموده و در جمیع علومِ عقلی و نقلی سررشته داشته و معرفتش در دانش‌سرا زبانزد و نزد اساتید گرانمایه مًویَد است. مِن جمله در مقوله‌ی مفاهیمِ شبکه، هنگامیکه در حضورِ اینجانب مشغول به تامل در اصول و تتبع در امور بود، همواره اسبابِ حسد این و آن را به سبب حکمتِ بی‌کران برمی‌انگیخت و خاضعانه شهدِ آگاهی به کامِ دیگران می‌ریخت.
آنچه نگاشتم تنها شمه‌ای از وجنات این جوان پرفضیلت بیش نبود که در وصفِ کلیه رنجهای کشیده و زحمات عدیده و خدمات پسندیده‌ی وی، قلم قاصر و کلمه عاجز می‌نماید. باشد که قادر بوده باشم بدینوسیله گوشه‌ای از منزلت والایش را بنمایم ، ان‌شاءالله.

شکواییه

احتراما به عرض آن مقام والا و حضور آن حضرت دانای بلند مرتبتِ جنت رتبت و رفیع منزلت می رسانم که 8 ماه از شروع فعالیت بی شائبه و دو ماه و اندی از بسته شدن قطعی قرارداد سپری گشت و این خدمتگزار خلاف طریق مرسوم، به دلایل نامعلوم، همچنان محروم از پرداختِ مبلغ معلوم و ملزوم به جهتِ فاز اول مختوم می باشم.
این مخلصِ خون در دل و پا در گل، تقاضای عاجل جهت رفع مشکل از محضر رفیع و سمیع شما دارد تا گره ما گشاید و مقصود حاصل آید. از آن سبب که بنده‌ی دست‌پرورده را باور در پرداخت حقوق اشخاصِ دگر در موعد مقرر است و زحمتکشان درگیر در این کارِ نفسگیر در طی این زمان کثیر متوسط ماهی 40 هزار آن هم تنها به جهت بخور و نمیر مقرری دریافت داشته اند، چنانچه تقصیر در پرداختِ وجهِ تقریر و شرمندگی حقیر نزدِ زحمتکشانِ کبیر این گروه صغیر مستدام باشد، علاوه بر توقفِ عمل که هم اکنون نیز واقع شده، از ادامه همکاری و الزام همکاران به بیگاری با وجود ارادت بی دریغ به جنابعالی و میل باطنی به حضور متوالی، معذورم.
رونوشت: مدیریت اجرائی جهت استحضار از بی نوائی و ترخیص دارائی