برای کنارِ گود نشستگانی چون بنده گاهی اوقات فضای سیاسی ایران غیرقابلِ هضم و فهم است و گاهی بیش از حد کلیشهای. ماجرای آقای کردان وزیر جاعلِ کشور اما جزو هیچ کدام از این دو دسته نبود.
ابتدای قضیه کاملاً روشن است. شخصی مطابق سیاقِ معمولِ مقامات در جمهوری اسلامی با جعلِ مدرک مدتها کارِ خود را پیش برده و از درجهی متهم بودن به تجاوز به عنف با استعدادِ ذاتی به درجهی وزارتِ کشور ارتقاء پیدا کرده است، چشمِ تمامِ بدخواهان و درستکاران هم کور.
دو نکتهی ریز اینجا اما توی ذوق میزند. یکی معرفی این آقا (که جزو دار و دستهی آقای لاریجانی و راستِ بازاریست) به عنوانِ وزیر کشور از جانب احمدینژاد و دیگری پافشاری بر ادامهی کارِ وی با وجود مدارکِ متقنِ ارتکابِ جعلِ سند. مخلص با سوزاندنِ مقادیرِ زیادی فسفر و استعانت از سلولهای ناچیزِ خاکستری مغز و یاری حضرتِ حق و غیره تئوریای دارم که شاید گذاشتنش در بوتهی نقد پتهی حضرات را روی آب بریزد، انشاءالله.
اگر دقت کرده باشید احمدینژاد سمبلِ ریاکاری و حرافی بدونِ عمل است. در مجموع اگر «سخنان» او را در نظر بگیریم جز «کرامتِ انسانی» و «منزلتِ ایرانیان» و «توسعهی زیرساخت» و «مقامِ بالای استادی» و «عزیز بودنِ دانشجویان» در آن نیست. حرفها جدا دلنشین است، منتهی مشکلِ اصلی اینجاست که کارهای وی صد در صد خلافِ جهتِ شعارهایش است. حالا یا سالوس و ریا میورزد یا از روی نادانی سنگ به چاه میافکند بماند.
قضیهی کردان برای احمدینژاد حکمِ یک تیر و دو نشان دارد. به گمانام او تنها برکناری (همراه با به گند کشیدنِ) وزیرِ کشور را به عقب میاندازد تا این عملِ «شجاعانه» و «مدبرانه» در آستانهی انتخابات صورت گیرد. با این ترفند هم او خود را به عنوانِ شخصِ قاطع و دلسوزی که «غدهای» را در دولتِ خود کشف و آن را زدوده مطرح میکند و از طرفِ دیگر با انتساب -البته به حقِ- این انتخاب به فشارِ راستِ سنتی، تهمانده آبروی آنها را به طرفهالعینی میبرد. بعد هم با عنوانِ اینکه این دولت اسیر هیچ فشاری نمیشود و در مقابله با فساد و جعل و دروغ و دزدی (که خود بر پایهی این چهار اصلِ مسلمِ اصولگرایی بنا شده) با احدی تعارف ندارد برای خود در بینِ اقشارِ عامی محبوبیتِ کوتاهمدتی برای سر کردنِ دورهی انتخابات میخرد. خیلی زیرکانه است، نه؟
محتسب کونبرهنه در بازار
قحبه را میزند که روی بپوش!