Skip to main content
روحيات و جامعه‌ی ايرانیسياسی

بیله دیگ، بیله چغندر

By July 14, 2008No Comments

انتقاد از نامدارانِ عرصه‌ی سیاست کار کم‌دردسری نیست. یا عاشقانِ سینه‌چاکِ و مریدانِ جان‌برکفی که سر بر آستانِ شخصِ پرآوازه‌ی مذکور دارند و –بعضاً- کورکورانه هیچ مرامی را جز مسلکِ مرشدِ خود بر نمی‌تابند، برای محافظتِ خاله‌خرسانه از طرف بی‌تامل به منتقد می‌تازند و یا مخالفان وی از بغضِ معاویه به به‌به و چه‌چه می‌پردازند و اصلِ موضوعِ موردِ بحث در این میانه لوث می‌شود.
با این حال بنده که نه بر اشتری سوار و نه چو خر به زیرِ بارم را چه به مصلحت‌اندیشی همانندِ آنان که یا خداوندِ رعیت و یا غلامِ شهریارند.
صحبت از گنجی‌ست. شخص متهوری که بلاکشیده‌ی حکومت است و پرچمدارِ مخالفینِ از دلِ حکومت‌برخواسته. محنت‌هایی که او کشیده و نامردمی‌ها که او دیده دست و پای بسیاری برای انتقاد از وی می‌بندد و به نوعی رعایتِ او را می‌کنند، بالاخص آن زمان که محبوس بود و از درونِ زندان از قوانین سرپیچی و دلاورانه برای جامعه‌ی ایران نسخه‌پیچی می‌کرد.
معتقدم که این نوع ترحم‌ها و رعایت‌های بی‌دلیل از نقاطِ ضعفِ جامعه‌ی ایران است که دلسوزی و دنباله‌روی افرادی را می‌کنند که یا در زندان محنت ‌کشیده‌اند و یا در خارج مزه‌ی غربت چشیده. دقیقاً مشابه آنچه زمانِ انقلاب برای آقای خمینی پیش‌آمد و مردم به دلایلِ مشابه به بت‌سازی پرداختند و خود را بازیچه ساختند. هر مبارزی که طولانی‌تر حبس کشیده بود معتبر بود و هر آنکه زخمِ شکنجه‌اش عمیق‌تر، پرخریدارتر. بگذریم.
مقاله‌ی اخیر ایشان در بابِ بی‌نتیجه بودنِ انتخابِ چهره‌ای نسبتاً رادیکال مانندِ عبدالله نوری در ادامه‌ی ساده‌سازی‌ها و افراطی‌نگری‌هایی مانندِ تزِ «حکومتِ سلطانی» هیولاسازی فاقدِ عمق و منطق از آقای خامنه‌ای بود. من البته از کاندیدا شدنِ آقای نوری دفاع نمی‌کنم و طرفدارِ آقای قالیباف هستم و دلایلِ خودم را در مطالبِ آتی خواهم آورد،‌ اما از کم‌بنیه بودنِ استنتاجاتِ شخصیتِ پرهیمنه‌ای مانندِ ایشان نمی‌تواند گذشت. برای کوتاه کردنِ مطلب و رساندنِ لبِ مطلب تنها چند پاراگرافِ اصلی مقاله‌ی وی را به عنوانِ مشتی نمونه‌ی خروار می‌آورم تا شاید عمقِ استدلالِ مقاله اندکی مشخص شود:
«تعداد تحریم کنندگان (شامل قهرکنندگان، سکوت کرده‌ها، شرکت نکرده‌ها و…)، از تعداد شرکت‌کنندگان (شامل اصلاح‌طلبان و محافظه‌کاران) بسیار بیشتر است . »
جنابِ گنجی مشخص بفرمایند که این آمار را از کجا استخراج کرده‌اند؟ در پیشرفته‌ترین جوامع از نظرِ دموکراسی (در حالتِ خوش‌بینان) حداکثر هشتاد درصدِ مردم پای صندوق‌های رای حاضر می‌شوند. درصدِ حضور مردم در حماسه‌ای مانندِ دوم خرداد با وجودِ اینکه نسلِ جوان دستِ مادربزرگ و خان‌عمویی را که به سیاست کاری نداشتند گرفته و آن‌ها را پای صندوق‌های رای کشاند از هشتاددرصد تجاوز نکرد. پس ایشان کدام انتخابات را مدِ نظر دارد که میزانِ شرکت‌کنندگان از چهل‌درصد کمتر بوده که چنین حکم به اکثریتِ تحریم‌کنندگان، آن هم با قیدِ قاطعِ «بسیار» می‌دهد؟
در مرحله‌ی بعد می‌آورد که:
«کدام تحریم‌کننده‌ای پشیمان شده و نظر خود را پس گرفته است؟»
یالعجب! باید خدمت ایشان عرض کرد که کم نبودند کسانی که مرحله‌ی اول را تحریم و مرحله‌ی دوم از ترسِ احمدی‌نژاد یا برای گرفتنِ حالِ آقای رفسنجانی رای دادند. یکی از آشنایان که جزو الواتِ محل‌شان است و در عمرش رای نداده بود فقط در دورِ دوم به احمدی‌نژاد رای داد و دلیل‌اش اینکه:‌«ای بابا! دیگه از قیافه‌ی هرچی آخونده خسته شدیم، بذاریم یکی دیگه بیاد» بله؟ بله!
از ملتی را که با دیدنِ شقاوت‌ها و رذالت‌های نودولتان پی به خبطِ خود برده و حسرتِ رای به معین یا حتی کروبی را می‌برند که هیچ نگویم بهتر است.

«به چه دلیل یا دلایلی قرار است تحریمیون را مجاب کرد که در انتخابات شرکت و پشت سر عبدالله نوری گرد آیند؟ آیا اگر عبدالله نوری رئیس جمهور شود، قادر است با وجود رهبر و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام و قوه قضائیه و مجلس هشتم و سپاه و بسیج و… در ساختار فعلی تحولی بنیادین به سوی دموکراسی ایجاد کند؟»
نکته‌ی اساسی که اینجاست جمع بستنِ نامربوطِ «تحریمیون» و سخنگویی این جماعت است. اولاً که باید مشخص کرد چه کسانی از تحریمیان به جنابِ‌ گنجی نمایندگی تفویض کرده‌اند که ایشان اینگونه از جانب آنها سخن می‌راند. در ثانی، آقای گنجی با چه منطقی سلطنت‌طلبان و مجاهدین و جمهوری‌خواهان و تازه‌بریدگان از جمهوری اسلامی را به یک چوب رانده و پشتِ‌ سرِ‌ خود و یا حداقل دارای عقیده‌ی مشترک با خود می‌پندارد؟ از تمامِ مواردِ بالا که بگذریم آوردنِ نامِ افرادِ خوش‌سابقه و صاحب‌فضیلتی چون سحابی و عبدی در ذیلِ تحریمیان و همراه پنداشتنِ آنها با عقاید خود واقعاً زیرکی خاصی می‌خواهد که جنابِ گنجی در این مورد لااقل گویا استادند. تفاوتِ مرامِ عمل‌گرایان واقع‌نگری چون عباسِ عبدی و عزت اللهِ سحابی احتیاج به شرح و بسط ندارد که تحریم‌های هراز چندگاهِ آنان معلولِ شرایط خاص و به نوعی تاکتیک بوده تا عملی بچه‌گانه برای هدفی موهوم.

و در پایان:
چه نوع نظام سیاسی بر ایران حاکم است و گذار از این نوع نظام سیاسی به یک نظام دموکراتیک چگونه امکان‌پذیر است؟ سخن گفتن در این زمینه باید براساس تجربه‌های بشری گذار به دموکراسی باشد
کلِ راهِ حل چو اویی که تمامیِ گزینه‌هایی را که از شاهراهِ انتخابات می‌گذرد رد می‌کند در این گزاره‌ی کلی خلاصه می‌شود. به راستی فرقِ گنجی که چنین کلی‌گویی کرده و برای پسندِ عوام‌ سخن می‌گوید با احمدی‌نژاد چیست؟ جز اینکه روی سخنِ احمدی‌نژاد با عوامِ فرودست است و جنابِ گنجی زمزمه‌ی محبتی برای عوامِ طبقه‌ی‌ متوسط و مرفه می‌خواند؟
به هر حال با مردمی چنین و رییس جمهوری چنان، مبارز و «روشنفکری» اینگونه نیز چندان جای تعجب ندارد. تنها جای تاثر دارد و بس.