Skip to main content
روحيات و جامعه‌ی ايرانیسياسی

پوپولسیمِ احمدی نژاد و شمشیرِ دولبه

By May 8, 2011No Comments

چه به تقلب در انتخابات باور داشته باشيم و چه رایِ احمدی‌نژاد را بیست و چند ميليون بدانيم، در يک مسئله تفاوتی نمی‌کند و آن هم تنهاییِ اسفبارِ کسی‌ست که ردای رياست جمهوری را بر تن‌اش پوشانده‌اند. وضعيتِ بغرنج و ترحم‌برانگيزِ احمدی‌نژاد از چشمِ کمتر کسی پنهان مانده است. اگر فرض را بر وجودِ تقلبِ تأثيرگذار بگيریم که طبعاً عدمِ حمايتِ مردم از خواسته‌های بر حقِ رييس جمهورشان قابلِ درک است. اما تلخی ماجرا هنگامی‌ست که قضيه را از دريچه ی نگاهِ گروهی که به پاکی و کارآمدیِ سيستم معتقدند بررسی کنيم.
فرض کنيم که قريب به بيست و پنج ميليون نفر واقعاً به احمدی نژاد رای دادند. اين بيست و پنج ميليون در اين ميانه طرف چه کسی را گرفته‌اند؟ چرا ککشان هم از تحقيرِ رييس جمهورِ برگزيده‌شان نمی‌گزد؟ آيا حقِ عزل وزير و نصبِ معاون را برای رييس جمهور، آن هم رييس جمهورِ بيست و پنج ميليونی قائل نيستند؟ چرا در مقابلِ تشرِ رهبر ساکتند؟ قضيه از دو حالت خارج نیست. يا اکثريتِ اين بيست و پنج ميليون به قولِ احمد خاتمی به خاطرِ گمانِ خامِ تبعيتِ بی‌چون و چرای وی از رهبری و به عشقِ ولايت به احمدی‌نژاد رای داده اند که در اين صورت حالِ کسی که فهميده امّتِ فهيم نه به خاطرِ پندار و کردار و گفتارِ نيکِ وی، که به خاطرِ فرمانبرداریِ مريدوار از رهبری به او رای داده‌اند ديدنی ست. و يا اينکه آن بيست و پنج ميليون نفر اکثرهم به عشقِ سيب‌زمينی مجانی و وام‌ِ بلاعوض و مقرری ماهانه نامِ وی را در صندوق‌های رای انداخته‌اند که باید گفت خودکرده را تدبير نيست. شخصی که به طورِ مداوم طبقه متوسط و نخبه را تحقير می‌کرد و گمان می‌بُرد که حمايتِ قاطعِ طبقه‌ی فرودست را به واسطه‌ی پخشِ بی‌برنامه‌ی پولِ نفت‌آورده پشتِ خود دارد شايسته‌ی ملامت است.
او اکنون تفاوتِ رایِ خاتمی را با رایِ خود بيتشر از هر زمانی درک می‌کند. نخبگان و رسانه‌های راستينی که در شرايطی چنين می‌بایست واسطِ حکومتگران و توده‌ی مردم باشند و آنها را بسيج کنند اکنون غايبانِ تلخندزنِ زمانه‌اند. اغراق نیست اگر بگوييم که چنانچه موردی مشابه در سا‌لهای دوره اول زمامداریِ خاتمی به وقوع می‌پیوست و وی شجاعت و جسارتِ احمدی‌نژاد را می‌داشت خيابان‌های تهران در پیِ چنين تنشی سرشار از ميليون‌ها تنی بود که وی را برگزيده بودند. عجيب هم نبود که رهبر هیچگاه دخالتی در اين اندازه در کارِ خاتمی نکرد. اما آن ميليون‌ها که پشتيبانیِ اکثريتِ نخبگان را در پی داشت کجاست و اين ميليون‌ها که مخالفت و نفرتِ اکثريتِ نخبگان را به دنبال داشته کجا. اينجاست که به فرضِ پذيرفتنِ صحتِ نتایج انتخابات بايد گفت که آن سيزده ميليون ماه‌ها حمايتی آشکار و با دل و جان از سرکشیِ نامزدِ محبوبشان در مقابلِ حکمِ رهبری کردند و اين بیست و چهار ميليون اکنون يا در پستوی خانه به تماشای سريال‌های خانوادگی مشغولند و يا در تلاش برای تهيه‌ی لقمه نانی برای زن و بچه‌ی خود هستند. کسی که توده‌ی مردم را به منزله‌ی سيب‌زمينی فرض کرده و سعی در تحميق و تطميعِ آنها را داشته بايد پيهِ واکنشِ سيب‌زمينی‌وارِ آنها را هم در مواقعِ حساس به تنِ مبارکِ خویش بمالد. خود کرده را تدبير نيست آقای احمدی‌نژاد.

پی‌نوشت: می‌خواستم اين نکته را در خلالِ يادداشت بياورم که نمی شد و انسجامِ متن به هم می‌خورد.بحران همواره نيروهای مخالف را بسيج و متحد می‌کند. مانندِ فوتِ شخصی در فاميل که باعث می‌شود فلان خان‌دايی و خان‌عمو که سايه‌ی يکديگر را با تير می‌زدند در مجلسِ ختم روبوسی کرده و بر سرِ سفره‌ی عزا بنشينند. به عقيده‌ی مخلص نيروهای اطلاعاتیِ ايران که نشان داده اند تنها گروهِ حکومتیِ حرفه‌ای در کشور هستند برای فرونشاندنِ آتشِ اين خصومت که در صورتِ ادامه برای طرفينِ حالتی جز باخت-باخت به ارمغان ندارد دست به کار خواهند شد.