متاسفانه در برخی از وبلاگها (نمونه) به آقای کروبی تاختهاند که خود را تافتهی جدابافته از روشنفکران ميداند و با آوردن جمله «با کروبی سخن ميگوييد نه سعيدی سيرجاني» به محتسبِ مطبوعات، قصدِ پاک کردنِ دامن خود از روشنفکرانی نظير سعيدی سيرجانی و زريابخويی و زرينکوب و غيره را داشته است. ما نميدانيم اين پندارِ نادرست از کجا نشات ميگيرد. شايد جا افتادنِ صفاتی نظير «بيپناه» يا «بيپشتوانه» در جلوی نامِ مرحوم سيرجانی ميتوانست اين شائبه را برطرف کند که متاسفانه صورت نگرفت.
ما در ستاد مجازي وظيفهی خود ميدانيم که در اين مورد اطلاعرسانی و رفعِ ابهام کنيم….
مرحوم سعيدی سيرجاني از نويسندگانِ آزادهای بود که شايد اگر چند سالی تحمل کرده بود و قلمِ تيز و رواناش را بر عليه ظلمی که بر ناشران و نويسندگان در دورانِ پيشادومِ خرداد ميرفت جاری نميکرد و جاناش به لباش نميرسيد و نامههايی خارج از تحملِ کانون قدرت نمينوشت، اکنون همگان از احاطهی او بر ادبِ پارسی و تجربياتِ گرانقدرش در تاريخ ادبيات و عرفانِ ايرانی سود ميبردند. اما صد افسوس که زمانه تاب و طاقتِ انتقاداتِ او را نداشت و به دستِ عواملی که بعدها به خودسر معروف شدند گرفتار شد و به پناه خدا برفت، از هرچه آستينِ کوته و دستِ دراز بود.
ما نه قصدِ واشکافی وقايعِ آن دوران را داريم و نه افشاگريهای بيبرنامه که دردی را از کسی دوا نميکند. پس فقط سعی ميکنيم سوءتفاهمی را که در نامه شيخ اصلاحات به محتسبِ مطبوعات آمده برطرف کنيم، تا جو مسمومی که توسط تيم رقبا در دنيای مجازی بر عليه آقای کروبی به راه افتاده است را تعديل و شفافسازی کنيم. تيمهايی که در اتاق نشسته و با باندبازی در سايتهايی نظير بالاترين و دنباله قانونشکنی کرده و لينک داغ ميکنند تا شايد بدان طريق نامزد خود را محبوب نشان داده و ديگری را مردود و محکوم. بگذريم که اين بحث مجالی ديگر ميطلبد.
نام مرحوم سعيدی سيرجاني، که به حق بر تارکِ ادبِ پارسی ميدرخشد، به قصدِ نشان دادنِ بيپناهی و نداشتنِ قدرتِ سياسی وی در نامه شيخ آمده بود و منظور آن بود که «منِ کروبی به پشتوانه مردم، تيمِ خود، کارنامه و سوابقِ خود بر عکسِ مرحوم سيرجانی قدرتِ پاسخگويی به لاطائلات و تهمتهای بيجای شمايی که زيان کسان از پی سود خويش ميجوييد و دين پيش ميآوريد را دارم. پس خموش!» آوردنِ نام ايشان همچنين يادی بود از ظلمی که به ناحق بر اين نويسندهی آزادهی جان بر سرِ آزادگی نهاده و امثالِ او رفته است. کسی که کيهاننشينان را «شريعتمدارانی که انگشت در جهان کرده و ملحد می جويند و برای ارعاب منتقدان چماق تکفير می گردانند» ناميده بود. صحت و سقمِ اين جمله را تاريخ مشخص کرده است.
از ياد نبريم که بسياری از کتابهای مرحوم سيرجانی بعد از دوم خرداد و در زمانِ وزارتِ آقای مهاجرانی مجوز گرفتند که خود اکنون از مشاوران ارشد مهدی کروبی است. نحوه بازداشت، اعلام اتهامات و وفاتِ مشکوکِ ايشان در زندان توسط محققانی چون باقی و قوچانی در مقالاتی بعد از دوم خرداد پيگيری شد که جملگی اکنون در تيم و حلقه نزديکانِ کروبياند. پس چطور برخی به خود اجازه ميدهند که سخنِ شيخ را طعنه به سيرجانی بپندارند؟ اگر از نامزدی يا برنامههايش به هر دليلی خوشمان نميآيد، از نظرِ اخلاق و وجدانی حق نداريم از هر مستمسکی برای کوبيدناش استفاده کنيم، بالاخص بدون اطمينان از صحت آنها.
ما اميدواريم که با رياست جمهوری آقای کروبی و شجاعت و قاطعيتی که از ايشان در دفاع از حقوق دگرانديشان سراغ داريم به سوی جامعهای برويم که نويسندگان بدونِ نياز به وابستگی به قدرت و واهمه از حکومتگران به بيانِ عقايد خويش بپردازند تا مردم خود خوب را از بد تشخيص داده و در نهايت سيهروی شود هرکه در او غش باشد. همان روشِ حسنهای که آقای مهاجرانی در دوران کوتاه وزارتش در پيش گرفت و باشد که با همتِ و جسارتِ شيخِ اصلاحات و تيمِ قوی او ادامه يابد. به اميد آن روز.
این یادداشت جهتِ ثبت در تاریخ از سایت توقیفشدهی campaign88.ir (ستاد انتخاباتی مهدی کروبی) به اینجا منتقل شد.