Skip to main content
دین و مذهبروحيات و جامعه‌ی ايرانیسياسی

مزدورانِ زورمندِ زردار ِمزور

By December 10, 2007No Comments

رخنه‌گران در جای جای کهکشان و کیهان

(فراخوان برای یادبودِ‌ سالگرد مرحوم سعیدی سیرجانی را از دست ندهید)
فرض بفرمایید عوامل نفوذیِ دشمنانِ یک کشور در محفلی، گروهی یا حزبی گردِ هم آمده‌اند. این افراد طبعاً مطابقِ ماموریت تلاش می‌کنند منویاتِ پلیدِ دشمن را پیاده نمایند. حالا شما خودتان را بگذارید جای دشمنِ فرضیِ کشوری مانندِ ایران (در سال‌های اولیه‌ی دهه‌ی شصت) و برای نابودی و استحاله‌ی تدریجی آن نقشه بکشید و بدانید که نیروهای گوش‌به‌فرمانتان در داخل آن کشور آن را لبیک خواهند گفت و در امنیتِ تمام اجرا خواهند کرد. چه طرح‌هایی می‌شود ارائه داد؟
اولین نکته‌ای که مشمول توجه واقع می‌شود عقب‌مانده نگه داشتنِ مردمِ آن دیار است و جلوگیری از رشدِ فرهنگی و علمی‌شان. علاقه‌مندان توجه فرمایند که دو تاکتیک (راهکار؟) برای این استراتژی (راهبرد؟) موجود است.
یکی سوءاستفاده از احساساتِ دینیِ مردمی به شدت مذهب‌زده است و دامن زدن به خرافات و جنبه‌های عقل‌گریز شریعت. برای این منظور حتی می‌شود حدیث را در روزِ روشن جعل کرد (مانندِ زمانِ جنگ حزب الله لبنان با اسراییل). همچنین به لجن کشیدن و تلاش برای بی‌آبرو کردن چهره‌های مقبولِ مذهبی و بالاخص روشنفکرانِ‌ مذهبی بسی راهگشاست. به صورتی که مردم از دین همان نگاه سنتی و ابزاری را داشته باشند، نه نگاهی معنوی و تعالی‌جویانه. می‌بایست با هرآنچه دین را مقوله‌ای شخصی و اخلاقی می‌داند مبارزه کرد و سیاسی کردن افراطی مذهب را در دستور قرار داد. کشیدنِ هاله‌ی تقدس به دور سر مسندنشینانِ سرمست از نشاهِ قدرت نیز توصیه می‌شود، چه در پناهِ‌ آنها بی‌نظارت و دادخواست می‌شود به کارهای مهم‌ترِ تخریبی پرداخت.
راهکارِ دیگر اما جلوگیری از هرگونه نوآوری و پیشرفت در جامعه است. عوام می‌بایست در فقر و فاقه و فساد و بدبختی غوطه بزنند تا آسان‌تر بتوان بر گرده‌ی نحیفشان سوار شد و از درون مضمحلشان کرد. مخالفت با کارگزاران صنعت‌پرور و نیروهای متخصص و تاکید بر اولویت تعهد بر تخصص بهترین راه است، چه علاوه بر نیل به هدفِ شوم، چهره‌ی انقلابی نیروهای تقلبی را نیز موجه‌تر نشان می‌دهد. (همین چندسال پیش هنگام اجرای طرحِ نوسازیِ نواب «برخی» اعتراض می‌کردند آن صفای نورانی و فقرِ‌ خالصانه‌ی ملت در هزارتوی مدرنیته و تجمل گم شد!)
بحمدالله اولین نکته طراحی شد و رفت پی کارش، ولی بیکار می‌نتوان نشست. باید پروژه‌ها را به صورت موازی جلو برد. از دیگر حربه‌های کاری برای ضربه‌زدن به پیکرِ نیمه‌جانِ یک جامعه‌ی در حالِ رشد تخریبِ نیروهای موجه و تاثیرگذار فرهنگ و سیاسی‌اش است. برای این کار باید شاخک‌های تیزی برای کشفِ توطئه‌های موهوم و نیز روزنامه‌ای قلم‌دریده داشت. نیمه‌ی پنهان بسیاری از نویسندگانِ آزاده‌ای که قلمشان می‌تواند سرمنشاء آگاهی شود را باید آشکار ساخت و هویت منحوسشان را بر… کرد. طوری می‌بایست این « ویت‌کنگ‏های کافه‌نشین» را بی‌آبرو کرد که دیگر تا سال‌ها جرات سربلند کردن و جیک زدن را نداشته باشند. آن معدودی که مقاومتکی کردند و توسنی نمودند را می‌توان با تهدید خاموش کرد، چه باک که نیروها در نهادهای امنیتی نفوذ کرده‌اند و چنان فضای خوف و وحشتی حکم‌فرما کرده‌اند که /.سی را یارای اعتراض نیست. اگر هم نویسنده‌ای از خان اول و دوم جست و به دادخواهی یا روشن‌گری ادامه داد و بر این شیوه‌ی مرضیه پافشاری نمود، می‌توان وی را در روزِ روشن ربود و جسدش را در بیابان انداخت. کی به کی‌ست، … که خودی‌ست. حتی می‌توان وی را در زندان انداخت و زجرکش کرد تا سرنوشت‌اش مایه‌ی عبرتِ باقی گردد. (سالگرد مرحوم سعیدی سیرجانی بر همگان تسلیت)
در موردِ سیاستمداران کار کمی سخت‌تر است، اما غیرممکن نیست. باید مترصد فرصت بود تا هر که گردن‌فرازی نمود را به لطایف‌الحیل از عرصه حذف کرد. حتی می‌توان آنقدر آش را شور کرد تا آنجا که حتی صدای مراجع تقلید هم در بیاید که « آخر مگر از انگ زدن و تخریب چه چیزی عایدمان می‌شود؟ تخریب چهره‌های نظام و انقلاب خواست دشمن است، این خواست دشمن است که چهره‌های موجه و مورد قبول امام (ره) و مردم از صحنه حذف شوند امروز دشمن با تمام قوا به میدان آمده که ما حتی یک چهره موجه نداشته باشیم. (آیت‌الله صانعی اوایل آبان 86)»
یک موضوع خیلی مهم اما جلوگیری از حاکم شدن شرایط عادی است، مخصوصا بین کشوری که برایش کار می‌کنند (فرض بفرمایید آمریکا) و متحدانش (مثلاً اسراییلِ غاصب). باید هرگونه تلاش برای برطرف کردن کدورت جلوگیری کرد، چراکه در صورتِ‌ برقراری صلح شغلِ شریفِ عاملیتِ اجنبی به قول ها سالبه‌ی به انتفای موضوع می‌شود. می‌بایست هرکه را سخنی من بابِ‌ رفعِ مشکلات راند و پیشنهادِ مذاکره با حریف را داد کوبید و وقیحانه او را «نیروی دشمن» خواند! آن وسط هم ی البته نمی‌پرسد که اگر صلح‌جویان نیروی دشمن باشند که نفعشان در برقراری خصومت است، نه رفع آن!
آخرین مسئله اما پرهیز از شناخته شدن نیروهای نفوذی متنفذتان است. نفوذ به نهادها و سازمان‌ها که به یمنِ آشفتگی‌های پس از انقلاب راحت است. کافی‌ست سیمای افراد به مانند چهره‌ی انقلابیون ساده‌دل مزین به محاسنِ کافی باشد و تسبیحی در دستان آماده‌ی چرخش و حنجره‌ی مبارکشان برای فریاد «اعدام باید گردد» و «… بر استکبار» و «ما همه سرباز توایم فلانی» و غیره بیش از دیگران پاره گردد تا در صفوف ابتدایی لشکر امام زمان جای گیرند. پس از طی این قدم‌های اولیه مطمئناً جزو اولین نیروهای «خودی» خواهند بود که به تشکیلات مخوف اطلاعات تشریف‌فرما می‌شوند‌. بلبشوی دورانِ جنگ هم مانع از بر… شدنِ آنی نیتِ پلیدِ آنها خواهد شد و در فضای ناهنجارِ حاکم تشخیص سره از ناسره غیرممکن.
با این حال بعد از جا افتادن و ریشه دواندن منحوسانه‌ی این عزیزان باید همچنان مراقب ریخته نشدن پته‌ی آنها روی آب بود. از قدیم و ندیم گفته‌اند بهترین دفاع، حمله است. پس چه ترفندی بهتر از محکوم ساختن گاه و بیگاهِ افرادِ بی‌گناهِ دلسوز به جاسوسی برای بیگانه و «متولی» متهم‌سازی صغیر و کبیر شدن. طبیعی است در جامعه‌ی بیماری که همه برای پیدا کردن تقصیرکار به هر سوراخ‌سنبه‌ای سر می‌کشند و به هر موجودی با شک و تردید می‌نگرند جز شخص شخیص خویش، فریادِ «آی دزد، آی دزد» از جانبِ جنابِ البته مستطابِ دزد بهترین راهکار برای ناشناخته ماندن است.
جداً چرا کسی تا به حال گمانِ بد به برخی حضرات کيهان‌نشين نبرده است؟

(اين قسمت با توجه به استفاده از خدمات مزخرف بلاگ‌پارس برای انتشار يادداشت‌ها در آن زمان نوشته شده) بخش نظرات خوانندگان گویا مشکلات فنی دارد. من نظرات را زیر همین مطلب می‌آورم. الان با کمال تعجب متوجه شدم که ویرایشگر وبلاگ کلمه‌ی خ.مینی را حذف می‌کند! بعد در کمال تعجب دیدم آنجا که نوشتم چرا ک.سی تا به حال گمان بعد نبرده «ک.س» حذف شده و فقط «ی» آن باقی مانده است! جل الخالق! جناب بهرام هم گفتند گویا وقتی ا.حمد.ی‌ن.ژاد در بخش نظرات نوشته می‌شود ایراد فنی می‌گیرد! من نمی‌دانم گردانندگان این خدمات وبلاگی چه سودایی در سر دارند، به گمانم به زودی اسباب‌کشی کنیم به یک وبلاگ خواهر-مادر دار بی‌قر و فر. (امیدوارم خواهر و مادر را حذف نکند!)
بهرام
مزدور دیدن همیشه به یک جا ختم می شود و آن اینکه همیشه یکی دیگر است که مزد این اجیران را میدهد و خود اینان سرمنشاء نیستند. آن منشاء اصلی در جای دیگریست و اینان اغفال شدگان یا خریده شدگانی بیش نیستند.
و اینجاست که به نظر من کار ایراد پیدا میکند. مثلا آن کشت و کشتارهای ……(اینجا سانسور شد! هر که علاقه مند است تماس بگیرد نسخه اوریجینال برایش بفرستم!)
حال با این فرضیۀ مزدوری و نوکر اجنبی بودن، یا باید آقای …. را نیز خریده شده از جانب اجانب خواند(که … را بر این موضوع کمترین نظری نیست.) یا اینکه ایشان با اتکای به عقاید و دیدگاههای خود این تصمیم را گرفته اند!!! من به دومی باور دارم.
اینان با آن تفکراتشان اجنبی ترین برای مردم ما هستند. من دیدگاه رئیس دانشگاه کلمبیا را از نظر نفع و زیان، منطبق با منافع مردم ایران میدانم اما نطر این ک.یهان نشینان و باورهای آنان مرا قانع کرده است که ….. انگلیس و آمریکا و اسراییل ……..ایرانی را میخواهند مرفه که بتوانند کالاهایشان را بفروشند، برای خرید، پول لازم است، مانند دوران شاه. شاه و دار و دسته اش تا خرخره وابسته بودند و بقول این بحث ما: “مزدور”، اما …. نه رفاه مردم را میخواهند و نه مزدور اجنبی هستند، اینان گویی ……..
…..را ویران خواهند کرد و در خندق ها و سوراخها چون موش گم خواهند شد.
به ….ها لازم نیست که اجنبی دستور بدهد اینان خود از هر بیگانه ای بیگانه ترند………………………………………………………………………..