محمدرضا جلاییپور از خوشفکرترین اصحابِ جریانِ اصلاحطلبیست و نظراتش را باید با دیدهی روشنبین نگریست. ایشان اخیراً در یادداشتی چهل دلیل برای آمدنِ آقای خاتمی برشمردهاند که به عقیدهی مخلص باید در بوتهی نقد قرار گیرد تا تاثیرپذیری لازم را داشته باشد. من همانطور که قبلاً هم اشاره کردهام قویاً طرفدارِ حضورِ آقای قالیباف هستم و به زودی خواهم نوشت که چرا جنابِ سردار از باقی اصلاحطبانِ ریز و درشت برای پیشرفتِ ایران مناسبتر است. با این حال حضورِ افرادی چون خاتمی، نوری، نجفی و یا مهاجرانی باعث میشود که رقابتی بینِ بزرگانی صاحبصلاحیت شکل بگیرد نه به طورِ مثال رقابتی پوشالی بین اشخاصی مانندِ لاریجانی و احمدینژاد و حدادِ عادل. این را آوردم که موضعِ انتخاباتی خود را پیش از بررسی نوشتهی ایشان مشخص کرده باشم. و اما مشکلاتی که مقالهی ایشان از دیدِ حقیر در بر داشت:
جنابِ جلاییپور در دلیلِ ششم خود جملهای آوردهاند که «قالیباف نیز به احتمال زیاد در صورت حضور خاتمی از نامزدی در انتخابات منصرف خواهد شد». این گزاره نمیبایست به این صورتِ گذرا و سطحی به میانهی استدلال پرتاب و رها میشد. ادعا، ادعای کوچک و بیاهمیتی نیست. قالیباف با عملکردِ خود چه در نیروی انتظامی و چه در شهرداری تهران لیاقتِ بالایی از خود به نمایش گذاشته و طرفدارانِ پرشماری جمع کرده است. پس بیجهت نیست که در صورتِ کاندیداتوری ایشان طبعاً از چهارمیلیون رای پیشین آرای بیشتری به خود اختصاص خواهد داد. کاندیدایی با این وزن و امتیازات را نمیتوان بیادله و با خوشخیالی کنار گذاشت.
بر پایهی فرض نادرستِ فوق، نتیجهگیریهای اشتباهی نیز در پی میآید که«
در این شرایط، به احتمال زیاد «تکنامزد» اصولگرایان احمدینژاد خواهد بود، زیرا دیگر نامزدهای محافظهکار قاعدتاً حاضر به رقابت با حریف قدرتمندی چون خاتمی نخواهند شد» و یا «خاتمی میتواند چندین میلیون رأی را که نه برای او که ضد احمدینژاد است جذب کند. اما در صورت نیامدن خاتمی فضا نه «دوقطبی» که «طیفی» خواهد شد» توضیح بیشتر به گمانم ضرورتی ندارد.
بخشِ قابلِ تاسفِ مقاله آنجاست که ایشان به نمایندگی از جنبشِ اصلاحطلبی اعتراف میکنند که «متأسفانه اصلاحطلبان هنوز نسل جدیدی تربیت نکردهاند و برای پختهشدن نخبگان مدیریتی نسل بعد و جوانان احزاب اصلاحطلب نیز حداقل یک الی دو دورة ریاست جمهوری دیگر وقت لازم است.» باید پرسید اصلاحطلبان چرا پس از گذشتِ هشت سالِ آزگار نتوانستند نسلی قابلِ اتکا تربیت کنند و اشکالِ کار در کجا بوده که اکنون برطرف شده و با چهار یا هشت سالِ دیگر کار تمام است؟ یادِ حرفهای احمدینژاد میافتم که ادعا میکند اصلاحاتِ اقتصادی وی یکی دو دوره دیگر نیاز دارد، بدونِ آنکه آمار و ارقامی ارائه دهد که تا به حال چه گلی به سرِ مملکت زده است.
«خلق نیک، روحیات، منش و خوی نرم او موجب شده است که ضمن پیشبرد نسبی اهداف اصلاحی، توسط تمامیتخواهان و دولت پنهان تحمل شود.» «این شیوه و منش خاتمی شاید از سرعت اصلاحات بکاهد ولی تداوم آن را تضمین و از سرکوب جریان اصلاحی و مقاومتِ بیشتر در برابر آن جلوگیری میکند . » فقط یک سوال: آیا همین شیوه و منشِ «ارادتمندانه» نسبت به متحجرانِ صاحبقدرت و عدمِ تکیه بر نیروی مردمی نبوده که باعثِ برکشیدنِ بلایی به نامِ »احمدینژاد» و رویگردانی بخشِ وسیعی از مردمِ جویای تحول از اصلاحطلبان شده است؟ این «تداومی» که ایشان از آن یاد کردهاند شاید در انتخاباتِ پیشین قابلِ استناد میبود، اما اکنون و با عقبگردِ دهشتناکی که دولتِ نهم موجب شده است، تنها به شوخیای بیمزه میماند.
«مدیران ارشدِ احمدینژاد، لاریجانی و قالیباف شاید با یکدیگر متفاوت باشند، ولی مدیران سطوح مادونِ معاون وزیرِ این نامزدها با یکدیگر مشترک خواهند بود و پیروزی تمام آنها منجر به تحویل دولت به جریان اصولگرا خواهد شد . » این قضیه در رابطه با احمدینژاد، لاریجانی، رضایی یا حدادِ عادل صحیح است، اما نگاهی به عزل و نصبهای سازمانِ عریض و طویلی به نامِ شهرداری قالیباف را از این قبیل اصولگرایان متمایز میسازد.
در پایان این نکته نباید مغفول بماند که وقتی عنوانِ یادداشتی «چهل دلیل برای حضورِ خاتمی» است، تمامِ دلایل میبایست مربوط به حضورِ شخصِ خاتمی و نه کسِ دیگری باشد. اما بسیاری از مسائلی که به عنوانِ «دلیل» مطرح شده اند، در صورتِ حضورِ اصلاحطلبانِ دیگر نیز صادقاند و محدود کردنِ آنها به شخصِ خاتمی چندان علمی نیست. این دلایل عبارتند از «جلوگیری از تشدید تحریمهای اقتصادی»، «جلوگیری از روند نزولی شدید اعتبار ایران و ایرانی»، «افزایش امید ایرانیان و کاهش خمودگی فعالان اصلاحطلب»، «مانع نبودن کروبی»، «تقویت اصلاحات از پایین از طریق اصلاحات از بالا»، «تأثیر خاتمی در جان دادن به جنبش اصلاحی» و «ضربه نخوردن توسعة اقتصادی و آرامش کشور با انتخاب خاتمی»
شاید به قولِ آقای عباسِ عبدی بد نباشد اصلاحطلبان و مغزهای متفکرِ آنها به جای آنکه به توجیهِ حضورِ خاتمی یا اشخاصِ دیگر بپردازند، برنامهای مدون و دارای پشتوانهی علمی و عملی برای خروج از بنبستِ کنونی، محدود کردنِ نهادهای غیرِ پاسخگو و در یک کلام، خارج ساختنِ مقامِ ریاست جمهوری از ردای تدارکچی ارائه دهند. راهکارهای مقابله با تقلباتِ گسترده و بیشرمانه و ناگزیر البته جای خود دارد.