در خبرها آمده که نمایندهای از اقلیت برای مخالفت با وزارتِ محصولی قصدِ سخنرانی داشت که نمایندگانِ وکیلالدوله او را احاطه کرده و به وی اجازهی صحبت ندادند!
به عقیدهی مخلص اگر نمایندگانِ اقلیت ذرهای شرافت و عزتِ نفس داشتند جملگی میبایست استعفا میدادند. هزاران بهانه برای چسبیدن به صندلی قدرت ساخته و پرداختهاند از قبیلِ وجودِ اقلیتی کوچک در قدرت و اعتراض به قانونشکنی و داشتنِ تریبون برای مخالفت و غیره و ذلک. تعداد این حضراتِ اصلاحطلبنما که در حدی نیست که حتی آبستراکسیون کنند. حتی کمتر از آنند که بخواهند استیضاحی سامان دهند یا در آرای اکثریتِ مطلقِ شورای-نگهبان-چین اثرگذار باشند. حال که تریبون را هم از آنها دریغ میکنند، سوال بنده این است که وجودشان، جز استفاده از رانتها و امتیازاتِ نمایندگی چه توجیهی دارد؟ نمایندگان اقلیتِ مجلسِ هفتم چه گلی به سرِ کشور زدند و جلوی چه خرابکاری جناحِ مقابل را گرفتند؟ اکنون این اقلیتِ کمشمارِ مجلسِ هشتم برنامهاش چیست؟ حتی یک نمونهی نترس و رک مثل اعلمی را ندارند که هر از چندماه یکبار فک و فامیلِ برخی را بجنباند و لااقل دلِ ملت خنک شود. جداً اینها انتظارِ مقبولیت از مردم را دارند؟
شما خودتان را جای آن نمایندهای که با «سدِ بدنی» باقی روبهرو شد و از اعتراض جا ماند بگذارید. بعد نظارهگرِ مجلس باشید که در آن موافق به جای مخالف صحبت میکند و آب از آب تکان نمیخورد. سپس جابهجایی در آرا صورت میگیرد و شما همچنان زبانبریده به کنجی خزیدهاید صمبکم. همچنان هم داعیهی اصلاحطلبی و دفاع از حقوقِ مردم را دارید. آیا خود را شایستهی صفتِ باشرف و امانتدار میدانید؟
همانطور که حضرات به کردان التماس میکردند، بنده هم از نمایندگانِ اقلیت استدعا دارم اگر ذرهای وقار و آبرو دارند، هنوز برای استعفاء دیر نیست. والا چند سال بعد هیچگونه توجیهی برای لمیدن بر صندلی مجلس در چنین شرایطِ وانفسایی پذیرفته نیست.